2777
2789
عنوان

بخشیدن خانواده همسر

203 بازدید | 18 پست

من تو دوران عقد بستگی یه سری مشکلات برام پیش اومد. 

از اون زمان مدت زیادی گذشته، و اوضاع خدا رو شکر خیلی بهتر شده. من اون اشخاصی که باهاشون تنش داشتم رو بخشیدم با وجود این که شاید هیچوقت ازم نخواسته باشن، دلیل اصلیشم این بود که میخواستم لطف هایی که خدا در حقم داشته رو با بخشش در حق بنده هاش جبران کنم. فقط یه سری زیاده روی ها در حق خانواده ی خودم صورت گرفت که چون روی اونا خیلی حساس هستم اون مسائل رو نبخشیدم و سپردم به خدا. 

الان با وجود این که مدت زیادی گذشته و من هم گذشت کردم هر وقت اسم خواستگاری و عروسی و نامزدی میاد، یا ماشین عروس و دسته گل عروس می بینم. یا حتی از این کلیپ های خواستگاری و بله برون تو اینستا می بینم اعصابم خرد میشه و استرس می گیرم. 

وقتی به این فکر میکنم که خواهرم و دخترم (بچه ن هنوز) یه روز قراره ازدواج کنن استرس و غم عالم آوار میشه رو سرم. از طرفی هم دلم نمیاد تنها بمونن یا فکر میکنم شاید خودشون دوست نداشته باشن. 

وقتی عکس های چند سال پیشم رو نگاه میکنم خیلی عصبی میشم، انگار هم پیر شدم، هم هوش و حواسم کم شده، از قیافمم پیداست. من شاگرد اول دانشگاه بودم، از سن کم تدریس میکردم، شان اجتماعی داشتم، ولی کم کم انگار از پیشرفت عقب موندم، انگار یه کم افسرده شده باشم. وقتی یادم میاد یه وقتایی چطور سعی میکردن کوچکم کنن خیلی عصبی میشم. 

نمیدونم با این نشخوار ذهنی چه کار کنم، اصلا آیا این حس هایی که حتی به چیزهای فیزیکی مثل ماشین عروس و عروسی و اینا دارم طبیعیه؟ 


بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

عزیزم فکرکردن به اینچیزااجازه نمیده شادی ولذت وارد زندگیت بشه

اگه همسرت خوبه بافکرکردن به ایناخوشی هاروازخودتون دریغ میکنی

خودت داری میگی تموم شده رفته

ببخش رها کن مطمئن باش خدارهانمیکنه من باچشم خودم دیدم

ولی هرگزمثل قبل باهاشون ارتباط نگیر و به هیچ وجه اعتمادنکن هرگز

افکارمنفی رو جذب نکن برای خودت و خانوادت

اکثرازدواج ها اوایل به مشکل میخوره

یه عده هم فرهنگ و عقل وصلت رو دارن نمیزارن مشکلی پیش بیاد همه مثل هم نیستن

جای فکرکردن به ایناوجذب ارتعاشات منفی ازخدا عاقبت بخیروخوشبختی برای همه جوونابخواه

مامانم منم اینجوریهیکی از عمه هام داره تاوان پس میدهاون یکیام قراره پس بدن همین که داریم بدبختیشونو ...

باور میکنی حتی راضی نیستم که این اتفاق بیفته؟ هیچوقت نفرین نکردم، با این که یبار یکیشون غیر مستقیم یه چیزایی گفت که من برداشت کردم انگار تهدید به نفرین میکنه (البته مطمئن نیستم) 

باور میکنی حتی راضی نیستم که این اتفاق بیفته؟ هیچوقت نفرین نکردم، با این که یبار یکیشون غیر مستقیم ی ...

چقدر مامان منی 

مامانم واگذارشون کرده بود به خدا

ولی مطمئن باش خدا نمیگذره ازشون 

ارزوی مرگ تو دارم بابا... لعنت بهت 

مامانم منم اینجوریهیکی از عمه هام داره تاوان پس میدهاون یکیام قراره پس بدن همین که داریم بدبختیشونو ...

همهههههه تاوان میدن

من خودم دیدم

کور کردن شوق و امید دل دختری که داره  تویه خونه ای پامیذاره بی جواب نمیمونه

چقدر مامان منی مامانم واگذارشون کرده بود به خداولی مطمئن باش خدا نمیگذره ازشون

چی بگم

الان دیگه تموم شده رفته

خدا رو شکر حرمت ها هم سرجاشه، اونا هم کوتاه اومدن یه مقدار، مشکلم اونا نیستن

من این وسط اعصابم خرد شده

این موضوع که با دیدن بعضی چیزا استرس می گیرم، یا از ازدواج عزیزام میترسم خیلی رو مخمه

همهههههه تاوان میدنمن خودم دیدمکور کردن شوق و امید دل دختری که داره تویه خونه ای پامیذاره بی جواب ن ...

دقیقا 

و من چقدر منتظر تاوان دادنشون هستم که با لذت نگاه کنم

ارزوی مرگ تو دارم بابا... لعنت بهت 

بهرحال نسلی هستیم ک اختلاف سنیمون با بچه هامون زیاده ممکنه حتی خود من حضور موثری توی ازدواج بچم نداشته باشم، همیشه به این فکر میکنم چه اموزشی بهش بدم که بعدا مثل من چشم گوش بسته وارد سیاست بازی نشه
دقیقا و من چقدر منتظر تاوان دادنشون هستم که با لذت نگاه کنم

نمیتونم بگم ازناراحتیشون خوشحال نشدم🫠🫠

شدم واقعا

وقتی دیدم دقیقااتیشی که توزندگیم انداختن توزندگیشون افتاد قلبم آروم گرفت

دقیقاهمون آتیش همون داستان هموووووون سناریو

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792