و حالش رو بگیرید. در موردخواهرشوهرام واقعا دلم میخواد حالشون رو بگیرم . اما خودم رو کنترل میکنم . هی میگم بدجنس نباشم. مثل اونا نباشم. مادرم چن ساله یه جورایی دچار مشکل پا شده و با اشکال راه میره . یعنی بدون واکر نمیتونه. از در خونه بیرون نمیاد. منم ناچار دیگه مسافرت نمیرم. چون کسی رو ندارم که درنبودم مراقب مامانم باشه.
حالا هی خواهرشوهرم میگه چرا مسافرت نمیای . بسپر به خدا و بیا. حرفش یه جوریه انگار بچه نوزاد رو تو خونه ول کنی و هفته بعد بری سراغش. والله همون خدا میزنه پس کله آدم . میگه من تو رو مسول مراقبت کردم کجا رفتی.
واقعا از دستش خسته شدم. الانم زنگ زده بود که پز ماشین جدیدشون رو بده. مبارکت باشه .چی کنم.