بعنوان یه خانم نظر شخصی خودتون رو بگید برام خیلی با ارزشه
شوهرم مشاوره نمیاد.
خواهشا راهکار ندید فقط بگید حق با کیه؟
و اما سوالم
تمن سعی میکنم قبل و بعد زندگیم رو زیاد توضیح ندم وقتگیر نشه.
شوهرم خانوادش رو دعوت کرد باغ پدر مرحومم . حدود ۱۰ نفر. من خودم ازشون پذیرایی کردم جوجه درست کردم. بعد از شام خواهرشوهرم داشت از خودش و مادرش عکس میگرفت. بمن هم گفت بیا عکس بگیریم. من کثیف و خاکی شده لودم و از صبح تا اون موقع که ساعت ۱۱ شب بود خسته و ریمل همه ریخته بود زیر چشمم. گفتم نه سر و وضعم خوب نیست. از من نگیر. اونم از من یواشکی عکس گرفت و من متوجه شدم. اونم خندید گفت ببین چطور شده؟ و گوشی رو ازش گرفتم و پاک کردم
دوباره فردا صبح همین پروسه رو تکرار کرد
حالا شوهرم دو روزه خون منو شیشه کرده تو چرا عکس نگرفتی به اون بی احترامی کردی مهمونت بود. خدا شاهده خواهرش دو سال از من کوچیک تره من نه حرف بدی زدم. نه چیزی غیر از اینکه "سرو وضعم آشفته اس" گفتم
شوهرم میگه اون مهمونت بود و باید عکس میگرفتی. میگم اختیار بدن خودم رو دارم. اگه دلم نخواد عکس نگیرم. میگه هرچی مهمون بخواد باید فراهم کنی و اگه فلانی و فلانی(دو تا پیرزن روستایی) جای تو بودن نه نمیگفتن. تو مهمونداری بلد نیستی چون توی خانوادت ندیدی یاد نگرفتی!!!
اینجوری انقدر ادامه میده میگه اشک منو دربیاره. هرچی میگم خواهرت خورده عشقشو کرده میوه ها رو جعبه کرده برده یه قرونم خرج نکرده الان داره زندگیش رو میکنه، بعد تو بخاطر یه عکس زندگی منی که این همه خرج کردم و زحمت کشیدم و خسته شدم جهنم کردی. ارزش داره؟! میگه من حرف حق رو باید بگم!!!!!!!
در واقع این بازی الکی رو راه انداخته که زحمات منو بی منت کنه.
تو رو خدا کمک کنید بگید حق با کیه. میدم خودشم بخونه چون حاضر نمیشه مشاوره بیاد