❌️⭕️ خدایاااا از این تشویش نجاتمون بده !!!! •••• ⭕️❌️
●●● امشب 1️⃣4️⃣0️⃣4️⃣0️⃣6️⃣1️⃣7️⃣ هفدهم شهریور یکهزار و چهارصدوچهار هستش و ساعت های دوازده نزدیک یک بامداد و شب 1️⃣2️⃣0️⃣0️⃣ وقتی داشتم تنهاایی شامم رو میخوردم ناگهانی و اتفاقی از جاامم پریدم و خشکک شدم و مات و مبهوت و سرگشته موندم چون توی شهرم تتههرراانن یکصداهایی شنیدم مثل ککک•••ششش••ووو••ممم🔃🔄 بالعکس و چپککی بخونش اومدش و برگهایم برگریزان شدش و پررچ هایم ریختش و پشت این صداهای داامبب و دومبب و بوومم بوومم و تقق و تووقق ماشین و اتومبیل های پپللییسس و امبولاانس و اورژاانس و آتییش نشاانیی هم با پیشتازی مثل ججتت رانندگی کردن و رفتن و خدایااا توی این وضعیتهای قاراشمیشی و شلم شوربایی و بل بشوویی و بحرانی و اضطراری با این همه مصیبتت و مشقتت و مخمصه و پاپوش و فلاکتت و مضیقه و اللااخوونی و واللااخوونی و تشویش و قشقررق و اغتشاش و شورش وووو •••••• لطفااا خواهشااا خودت پرستار و سرپرست و نگهبان و حمایتگر و پشتیبان و پشتوانه و بادیگارد و سکیوریتی بعصی از مماااا شهروندها و همشهری ها بااش و مماااا رو توی این ججههننمم تتننههاااا نگذارمون و کمکمون باش و نجاتمون بده چون این پیشبینی نشده ها مدیریت و کنترل و نطارتشون دست ماا نیستش که پیشگیری و پرهیز و امتناع کنیمم !!!! ●●●