دوباره که باردار شدم خیلی ناشکری کردم ولی بخدا هیچوقت فکر به سقط کردنش نداشتم
این چند وقت خیلی حالم بود رفتم چکاب دیدم بچم رفت
خیلی حالم بده
باید کورتاژ کنم کنم خیلی میترسم
دکتر بهم دارو داده که بخورم تا فردا بعد اگه نشد برم بستری بشم
خیلی حالم بده و عذاب وجدان دارم
با شوهرم قهر بودم از ساعتی که فهمیدم دارم تو بغلش گریه میکنم