بچه ها ماجرا از این قراره ما رفتیم عروسی بعد تو عروسی من چند تا اقازو که شوهرم نمیشناخت بهش معرفی کردم مثلا گفتم این اقا فلانیه بعد الان چند روزه باهام حرف نمیزنه میگه تو مردارو نگا میکینی هیزی اینم بگم تا حالا همه عروسی هایی که رفتیمو زهرمارم کرده دلیلشم نمیگه ولی فک کنم دلیل همشون همین بوده چون همش قبلش میگه رفتیم مردارو نگا نکنی سرتو بنداز پایین از این حرفا حالا شما بگین من چیکار کنم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
توام می بینی انقد حساسه دیگه همچین کاری نکن مهم نیس آخه ، پدرت یا داداشت معرفی کنه بهتره
واقعا فکر کردی وقتی نصیحتم میکنی دارم به حرفات گوش میدم؟ نه فقط منتظرم تموم شه تا همون کار غلطو ادامه بدم:). بعضی وقتا به جای جر و بحث کردن فقط به طرف نگاه میکنی و تعجب میکنی که این حجم وسیعِ بی عقلی و نفهمی چطور توی کله ای به این کوچکی جا شده!. -entj-
حالا اون شب تو عروسی بامن خیلیییییی بد رفتار کرد زودتر از همم برگشتیم مادرشوهرمم با ما بود اومدیم خونه به من گفت چشه گفتم چون خودش لاشیه گذشتش خرابه منو مثل خودش میبینه حالا مادرشوهرمم باهام حرف نمیزنه