اکس که نبود ی یارو بود تازه داشتم باهاش اشنا میشدم قرار دوم بود رفته بودیم بیرون
من کفشم پامو زد جوری که خون ریخته بود بیرون قشنگ زخمی شده بودم
رفتیم ی کافه نشستیم پاهامو دید هیچ کاری نکرد حالا این به کنار میگیم خوشش نمیومده یا کاری نمیتونسته بکنه(حتی ی دستمال همنگرفت برام خودم گرفتم)
بعد من انتظار داشتم حداقل بعد کافه دیگه پیاده روی نکنیم با این وضعیت ولی لعنتی منو کشون کشون برد تا ی پارک بعد من پشت سرش لنگ میزدم اقا هم همش داشت خاطره تعریف میکرد ی بند😐🤣
بعد به زور مجبورش کردم رو ی صندلی بشینیم چون دیگه نمیتونستم راه برم اینم همین شکلی ی بند خاطره میگفت حتی از من سوال نمیپرسید فقط داشت ی ریز حرف میزد
بعد ظهر شد رفتیم ناهار بخوریم لامصب یدونه ساندیچ سفارش داد با ی نوشابه نصفش کرددددد لعنتی حداقل نوشابه رو دیگه دوتا میگرفتی گدااا😂😂😂
بعدشم خودم اسنپ گرفتم رفتم خونه گفتم به درد هم نمیخوریم و تمام🤣