بچه ها من خاهرم طلاق گرفته و با یکی دیگه داره آشنا می شه ک پسره خیلی پولداره
حالا تو این ۴ سالی ک این درگیر طلاق بود پدر مادرمم در جریان بودن و پسره هررررروز ب من پیام و زنگ هر دیقه که برو با خاهزت حرف بزن راضیش کن بیاذ با من حرف بزنه من دیگه روانی شده بودم قشنگ
تا مریض شدم هزینه بیمارستان سی تومن شد پسره داد و وقتی خواهرم اومد خونمون؛ توی این چهار سال هرروز خاهرم زنگ میزد ب من و روان منو نابود کرد ک فلان مشکل دارم برو با مامان بابا حرف بززن راضیشون کن با پسره میخوام اشنا شم تو برو راضیشون کن و هرچی میشد من انجام میدادم و کنارش بودم
تا سر همین فشارا هم فشار مغز گرفتم
بعدش برای من لپ تاپ و گوشی خرید پسره که باهاش درس بخونم و اینا
من هیچوقت ازش نخواستم خودش کرد کلا تا الان ک میخوان ازدواج کنن
هستین بگم بقیش؟