خیلی ادم خوب ساده ای بودم هرچی از دستم میاد انجام میدم مهربونم شدید حس میکنم خاهرام برادرام حتی پدرمادرم و بیشتر شوهرم سوارم شده
شوهرم خیلی بدیها ب منو بچم کرد حدود یکسال پیش مارو پس زد ترککرد رف حتی سراغ بچش نیومد منم رفتم خونه پدرم اونا تحت فشارم گزاشتن و از خدام بود دوباره برگردم ک برگشتم اما شوهرم مشخص بود دلش نمیخاس برگردم الانم همش غر بهونه جر بحث ک من جوابشو نمیدم اگ بدم یماه قهر میکنه جوابشو نمیدمو بزور حرف میزنم تا قهر نباشیم بخاطر دخترمون نمیخام بیشتر از این اسیب ببینه برا خودمو دخترم میخام خرج کنم چیزای ک لازممونه بخریم کم بیش بخوریم و بمونم اما میخام انتقاممو از این مرد بگیرم خیلی اذیتم کرد ابرومو برد بدمو امجا گف