بیاید سرگذشتمو بگم و قضاوت کنید

متاسفم عزیزم   

ممنون عزیزم بابت راهنمایی دلسوزانه تون

واقعا نمی دونم کدوم زندگی بهتره وقتی شرایط طلاق داری جدا بشی و یا اینکه بمونی بخاطر حرف و حدیث های بعدی و افسردگی بچه ها و ....

ببین من اول تاپیکت اومدم بعد منتظر موندم ببینم حرفت بقیه داره یا نه گوشس رو گذاشتم کنار موهامو شونه کردم بستم 

تو دلم بود بیام بنوییم برات که اکر علت اردواج فرار کردن از خانه ی پدری باشه 

روزی همون ازدواج هم به جایی میرسه که بخوای ازش فرار کنی 

که متأسفانه اومدم خوندم که گفتی متأهلم و کار از کار گذشته 

چرا ننوشتی دیگه بقیشو؟

قطعا اگر شرایط طلاق دارید هم برای خودتون خوبه هم بچه ها 

من از شوهرم به تنفر رسیده بودم   حتی صداشم آزارم میداد   هرروزمون دعوا بود   بچه استرسی شده بود و کنترل ادرارش حتی تو روز رو اواخرش از دست داده بود 

البته که ادرارشم خودش نگه میداشت کرم از خودشم بود ولی خب اکثرا بهم گفتن به خاطر شرایط الانتونه که بچه اینطوری شده 

منم به خاطر حرف مردم سالیان سال حرف طلاق نزدم و فقط میگفتم خدایا یعنی من قراره تا پیر بشم همین باشه زندگیم؟ 

از خدا خواستم تقدیرمو تغییر بده 

خانوادم اول راضی طلاق نبودن ولی شرایطی پیش اومد که شوهرم از چشم اونا هم افتاد و راضی شدن و جدا ضدم 

زمان برد اما بحث بحثه یک عمر بود   من سه سال اذیت شدم و خونه پدرم بلاتکلیف بودم    ولی اگه تو اون خونه میموندم هم خودم پیر میشدم هم بچم مشکل روانی پیدا میکرد   هم اصلا نمیفهمیدم زندگی چیه 

هیچی مهم تر از سلامتیه خودت و بچه هات نیست 

مردم رو هر چی بکنی یه چیزی میگن 

اون قسمتی که برای عید و سفره هفت سین نوشتی، یا برای مسافرت نرفتن نوشتی انگار زندگی خود من بود. فکر کنم مردای این مدلی کلا یه الگوی رفتاری مشترک دارن.

منم بخاطر پدرم خیر ندیدم از جوونی و زندگیم. فقط منتظرم بمیرم و آرزو میکنم جوونمرگ بشم تا بیش از این درد نکشم.

ممنون عزیزم لطف کردی . اره من اگر حرفایی که شوهرم بهم زده رو به خانواده ام بگم خودشون اتیشش میزنن پونزده ساله داره بهم تهمت میزنه اما میترسم بچه ها تو مدرسه و فامیل و این ور اونور خجالت بکشن . وگرنه هم خونه دارم هم ماشین هم حقوق خوب ولی بازم از اینکه فردا کسی به دخترم بگه وقتی پدره به مادرش شک داشته معلوم نیست چکار می‌کرده لابد . شوهرم تو جمع و فامیل و همه جا خودشو مظلوم نشون میده . و هیچ کس باور نخواهد کرد که این حرفا رو بهم می‌زده بجز خانواده خودم . فامیل هم که قطعا دنبال عیب هستند هزار حرف برای من در میارن . مال من موضوعات ناموسی یه میترسم ‌ کاش اشتباه نمی‌کردم تا امروز نمی موندم 

نه الان درکا رفته بالا 

بخدا خیلی حسرته شرایط تو رو میخورن 

ماشاءالله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم که همه چیزم داری و مستقلی 

مدرسه ی بچه رو میشه تغییر داد 

خیلی حساس نباش   بچه های مدرسه از کجا میخوان ریز مشکلات شمارو بدونن که بچه هاتو با حرفاشون برنجونن 

من فقط از حرف و حدیث ها میترسم و گرنه تا الآنم همه کارهای بچه ها و زندگی با خودمه از عهده همه کارها هم برمیام

من چهار سال خونه ی شوهرم با تنفر زندگی کردم واسه همین ترس از  حرف و حدیثا 

ولی بعد گغتم مردم خیلی بخوان حرف بزنن در موردم یه روزه 

ولی من یه عمر بابد با این بدبختیم بسازم 

الانم خودت مقایسه کن ببین می ارزه عمرتو حروم کنی به خاطر ترس حرف مردم یا نه