من با مادرم سازگاری زیاد ندارم امشب خونه اقوام بودم اونم اومد به بهانه دیدن من حالم زنگش زد و روغن کردن بد خواهرمو گفت چون خواهرم گوش نمیده به حرف مادرم و عاشقه یه آدم اشتباه شده یهو حالم گفت بچت حقظه بزار بره بسوزه تا چشمش در بیاد و اینجور حرفا یهو گفت مثل اون یکی بچت اونم همینه یعنی من من اینو پشت گوشی شنیدم و واقعا ناراحت شدم تا الان خبر چینی نکرده بودم اما امشب زنگ زدم خواهرم همه توهینا حالمو گفتم بهش و به بابام هم زنگ زدم بدی های مادرم رو گفتم و به خود حالم هم به حدیث درمورد قضاوت دیگران فرستادم ..داخل پرانتز بگم من خودم شوهرم رو انتخاب کردم و الان زندگیم از خاله و مادرم بهتره مادرم و پدرم رابطه خوبی ندارن و اینکه من میرم خونه این فامیل از بی کسی و همش مادرم میاد دنبالم به جایی که بشینه من برم خونش همش دنبالم هرچی هم برم خونش دعوا داریم با هم نمیسازیم با هم
شاید باورت نشه اما نفهمیدن اصلا چی گفتی
فامیل چه خریه باهمشون‌قطع ارتباط کن فامیل فقط پدرومادرخواهروبرادر وتمام
هفف همتون اعصابتون بهم ریخته خداا بهتون ارامش ببخشه مشکلات حل شن
امان از ناسازگاری مادر پدرا دست خودشون نیست اکثرا هاا
اونا فکرشون رفتارشون با ماها فرق داره بیشتر بگیم باشه حق با شماس بعد حرف دلتو بزن
تف به صورتت
بشین خونه خودت خونه کسی نرو... به حرفای کسیم اهمیت ندخ
واقعا من ندارم اخلاق خبر چینی ولی امشب زنگ زدم خواهرم و هرچی شنیده بودم و گفتم بهش میخاستم دعوا کنه با مامانم و خالم شیطان شدم امشب خسته شدم همش سکوت میکنم در مقابل مادرم و تذکر میدم و توضیح لازم کار خودشو می‌کنه کی میگه اینقدر بیای دور من که دعوامون بشه بابا دوری و دوستی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
