دلم به این زندگی نیس فقط میخوام برم. دیگه دوستش ندارم...چقدر دلم میخواست خونه ای که با پول کارگری ساختیم و زحمتش کشیدیم بزنه به نامم ولی اصلا نزد بعد ها خودمم گفتم قبول نکرد ولی الان چون میدونه دلم به زندگی نیس و بهش گفتم میخوام برم میگه خونه میرنم به نامت...... ولی من دیگه سرد شدم سنگ شدم هیچی نمیخوام فقط رفتن میخوام
خیانت؟
ای باباکوتاه بیادیگه
حالا یه مقداری شل کن الان که راضی شده بزنه حداقل خواستی بری یچی دستت باشه خونه با زحمت ساختی رو نزار بمونه
خونرو بگیرو جدا شو
یوهاهاهاها
خونه بنامت بزنه حالا یک فرصت بهش بده
چرا جدا شی چرا زندگیتو ول کنی مردها خیلی‌هاشون بیشعورن اتفاقا بشین و لذت ببر
حالا تا نرفتی و سند خونه به نامت نزده همش حرفه
من خیلی درکت میکنم عزیزم شوهرم بچه ننه و بی عرضه ست هیچی هم از خودش نداره اگرم داشته باشه خانوادش ازش میگیرن همین چند وقت پیش با برادرش شریکی یک زمین خریدن پولش هم نصف نصف برادر شوهرم سند زمین رو به اسم خودش زد کلا یعنی الان انگار ما فقط پول دادیم تا اونا صاحب زمین بشن هیچ کجا سند هم اسمی از شوهرم بردن نشده از این زورم میاد که زحمت ها و قناعت رو من کردم زمین به نام اون کثافت شد خدا به زمین گرم بزنتش
بری که چی بشه حالا هم میخواد خونه را به نامت بزنه، اون دوستت داره بلد نیست ابراز علاقه کنه...
پسرت بزرگترین ضربه را میبینه.
مشکل جنسی چیزی داره؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز