لطفا کامل بخونید
ی آقایی به مادر من پسر عمه شو معرفی کردن برای آشنایی من با ایشون ، مامان من باحجابه من مانتویی ام بعد گفت عکس دختر تو بده من گفتم نه من عکس نمیدم اگه بخوان میان صحبت میکنم خلاصه این آقای معرف ما رو دعوت کرد محل کارش گفت پسر عمه من اصلا حجاب شما رو قبول نداره و اینا خیلی مذهبی ان و اینا ولی اگه بخواید من ی قرار تنظیم میکنم، باز تو پیام به مادر من گفت من فکر نمی‌کنم اینا بهم بیان مامان من گفت نه اجازه بدید خانواده ها باهم آشنا بشن گفت باشه ، دخالت این آقا تو دل من موند تماس گرفتم محترمانه گفتم شما عنوان نکردید با پسر عمه تون یا ایشون تمایل ندارن با من صحبت کنند؟ گفت نه مشهده من هنوز عنوان نکردم گفتم باشه لطفا اجازه بدید خانواده ها باهم آشنا بشن و نظر بدن شما نظرتونو گفتید بذارید ما باهم صحبت کنیم و نظرمونوبهم بگید سر بسته بهش گفتم دخالت نکن ، ناراحت شد(با اینکه من واقعا محترمانه گفتم ) 8 و نیم شب زنگ زد به مامان من که خانواده عمه من خیلی مذهبی هستند و این دوتا بهم نمیخورن و من نظرم اینه دختر شما اصلا به این آقا نمیاد (اخه نظر اون به چه درد میخورد) باز مامان من گفت که بذارید بچه ها باهم حرف بزنن که من عصبی شدم پیام دادم که ما خانوادگی به این نتیجه رسیدیم که بچه ها هم باهم صحبت نکنند (بابام گفت نمیخواد حرف بزنید این داره نظر خودشو تحمیل میکنه مدام خب تو اگه فکر میکنی ما بهم نمیام چرا معرفی میکنی اصلا؟) به نظرتون من اشتباه کردم؟ احساس بدی داشتم که هی اون میگفت بهم نمیان من گفتم بذار حرف بزنیم اخه چرا دخالت میکنی ؟ بعد ماهم مذهبی ایم کن فقط یکم موهام بیرون بود خیلی از طرف پسره حرف میزد نظرتون چیه ؟
