وای اصلا فکرنمیکردم انقد فشاری بشم حالم انقد بده
حسم نمیدونم چیه
دختره نوه عموی شوهرمه ۴ ۵ سالی باهم بودن حتی شب عقد ما ب شوهرم پیام داده بود مراسمتونو بهم بزن بیا با هم باشیم توجشن عقدمم اومدرقصید اخراشم گریه کرد
انقد کوفتم کرد این دوره ی عقدمو از دماغمدراورد چون تو همه مراسمایی ک دعوت میشدیم بود و کرم میریخت جلو چشمشوهرم
منم کارم شدع بود گریه
تخم سگ الان داره حال میکنه واس خودش
انقد حرصی شدم اونقد منو عذاب دادی ایشالا خودتم بکشی من ک عقد و عروسیمکوفتم کرد
بقران کابوس من شده بود
امشب رفتم ارایشگاه حسابی ب خودم رسیدم لباس مجلسب خشگلمتنم کردم ولی حرصیم دارم میترکم همش میگم بهترین دوران منو کوفتککردی حالا خدت حال میکمی