تاپیکای قبلیم توضیح دادم چیکارک کرد بابام
دیشب رفتم خونه ی همسرم دوتامون تنها بودیم
دستام کلا کبود بودن(هی اینجا اونجا میخورم اینطوری نقطه ای کبود میشه دستام)
بعد پاچه ی شلوارمو داشت میزد بالا یهو هین گفت گفت اینجا رونت چی شده؟ گفتم نمیدونم کجا خوردم حتما به مبل خوردم(کبودی بزرگی بود و سرمه ای و بنفش بود)
یکم بعد کبودیای کتفمو دید(نشد قایمش کنم هرچی بهوونه آوردم بازم بلوزمو درآورد)
ترسید گفت یاخدا اینجات چی شده بلندم کرد خوب نگاه کرد کتفمو
بعد با یکم عصبانیت و ترس گفت به خدا تورو زدن اینطوری شدی ببین کبودیت خطیه دوتا هم هست دستت درنرفته؟
منم اولش یه طوری رفتار کردم که انگار نمیدونستم کبودی از چیه و چی شده
دیدم جو داره یه جوری میشه برگشتم گفتم آره چندروز پیش با داداش کوچیکم داشتیم شوخی میکردیم منم آخرش موهاشو کشیدم(داداشم کوچیکه)
گفت باهاش شوخی نکن اگه زدت بزنش بفهمه زدن درد داره
دیگه نمیدونم باور کرد یا نه حس میکنم باور نکرد فقط وانمود کرد باور کرده حرفمو
میخوام زمین دهن باز کنه برم توش اگه بفهمه کار بابامه خیلی بد میشه🥲💔