عزیزان من ۶ ماه قبل ازدواج با همسرم آشناشدم ، خواستگاری بود و بیرون رفتن و پیام. آشنای دور هستن ولی شهر دیگه زندگی میکنن ، منم بعد عروسی میرم شهر اونا
از اون طرف ۵ ماه هم عقد بودیم
کاملا خوب و عالی
خانواده ملایم
مشکلات عادی هم داشتیم و باهم حل می کردیم ، مشکلات خیلی کوچک
۱ ایرادی که بود ، همسرم هر وقت ناراحت میشد، هیچی نمیگفت سکوت می کرد و چند ساعت بعد پیام میداد
بعد من از زیر زبونش میکشیدم که ناراحت شدی ، خب چرا نگفتی ؟ میگفتی زندگی که نمیشه دائم بگی ناراحت شدم ، من تورو دوست دارم نمیخوام ناراحتتت کنم
بعد بهش گفتم کینه میشه ها ، گفت نه و ولی تو ناراحت شدی بگو. باز اصرار من بود که بگو
این حین هم خیلی رودروایسی داشت با خانوادم