من کلا از بچگی با دعوا های مامان بابام بزرگ شدم بابام خیلی منو دوست داشت ولی وقتی خواهرم بدنیا اومد اصلا بازور به هم سلام میدیم
الان چند روزه نتایج کنکور اومده من قبول شدم ولی چون کنکور عملی ندادم باید رشته های دیگه ای و برم (رشتم گرافیکه)
از اون طرف دانشگاها همه راه دوره فک نمیکنم بزارن که برم همینجوریشم حالم داغونه
خوانواده بابام همیشه خدا خونه ما دعا و طلسم میزارن هرموقع بیان خونمون یا دعوا بشه بین مامان بابام یه دعوای جنجالی میشه
الانم من دعوا کردم باهاشون تو روشون وایسادم برادرمم همینطور
پدرم از اون دسته آدمای عصبیه که جلو مردم خوبه برا ما فقط بده خیانتم میکنه با ۳تا زن یکی مطلقه یکی بیوه ۲تا بچه داره یکیم یه متاهل که ۲تا بچه قد و نیم قد داره ماهم تو زندگی جزو افراد آخرین که به ما میرسه من ۶بار خودکشی ناموفق داشتم واقعا الان سر انتخاب رشته هم بدتر شدم
مامان بابام چند بارم خواستن طلاق بگیرن نشد دست بزنم داره مامانمم تو بهزیستی براش پرونده درست کرده فعلا نمیتونه بزنه
ببخشید زیاد شد سعی کردم خلاصه بگم