میخواستم امروز برم اونجا مامانم هم بیمارستان بوده گفتم یه سری بزنم دیروز مامانم زنگ زد همین که گوشی برداشتم ایتقدر جیغ زد داد زد کار هر روزش هست هر روز بهونه یه چیز میگیره دائم با بابام دعوا میکنه حالا یخچال شون سوخته زنگ من زده داد و بیداد بخدا اینقدر خسته ام از دست کارهاش آبرو برامون نذاشته منم هم شماره بابام هم مامانم مسدود کردم چون دیگه کشش ندارم دوتا تاپیک قبلم بخونید میفهمید
اگه داداشم طلاق بگیره دیگه آروم میگیره میشینه سر جاش فقط همین میخواد یا ما طلاق بگیریم یا داداشم