ببینید شوهرم دوست دختر داره❓

احتمالا آره

حالا چرا انقد ناراحتی اگه میخوای جداشی

اگه میخوای جدا شی حب چرا ناراحتی؟

یه بار نصف شب پاشو گوشی از دستش بکش ببین هول میشه یا نه

دلیل جدابیتون چیه

شاید الکی آنلاینه تاحرصت دربیاد

میگه پیشش نیس

عه آره درست نخوندم

نظر قطعی نمیشه داد ولی تجربه خودمو میگم .منو شوهرم خیلی دعوا میکردیم  سر خانوادش و ایشون دست بزن داشت و خیلی جدا میموندیم  منم خیلی حساس شده بودم سر جبهه گرفتن و دعوا کردن شوهرم سر خانوادش و منو مقصر دونستن یرروز خونه پدرم بودم دعوامون شد نمیدونم منو زد یا ن ولی این رفت و بهم گفت پاشو بریم گفتم نمیام گف مطمئنی گفتم آره وقتی منو قبول نداری نمیام منو میزنی و... من زندگی خوبی باهات ندارم گف پشیمون میشی 

بعدش چی شد؟

منم باور نمی‌کردم حرفاشو ‌‌‌‌‌چون همیشه میگف من خیانت نمیکنم اصلا و.. ی مدت اواخر دو سه بار جدا مونده بودیم این تو تلگرام آن میشد منم زنگ میزدم میگف ب تو چه و.. میگفتم شاید مث من میخواد حرصمو دربیاره و مهم نبود برات دقیقا روز پدر سال۱۴۰۳بود ک من ی روز قبلش دیدن این خیلی آنلاینه و چون نظامیه تو خدمت بود .ب دوستم گفتم بهش شک دارم خشک میگ این با یکیه گف ن بابا شاید میخواد حرصمو دربیاره ب دوستم گفتم بهش پیام داد این کف من متاهلم مزاحم نشید و بلاک کرد 

به دوستم گفتم این فهمیده از طرف منی چون کی به ی مرد پیام میده آخه .من پیام دادم ب شوهرم ک هر چی دارم جمع کن از خونه بیار خونه خودمون .عقد بودم رفتیم خونمون قرار شد عروسی بگیریم ک هر دو طرف کشیدن کنار .بعد این کف باش میارم فردا هم قراره برم تهران برا اینکه ماشین بیارم .نگو این با ی دختر دو روز بود آشنا شده دختره هم اهل میانه بود میخواست بره اونو ببینه 

روز پدر بود و شوهرم اومد وسایلارو آورد چون صبح ساعت ۷خدمتش تموم شده بود تا جمع کنه بیاد شده بود۱۰از قضا شوهرم گوشی ک برام خریده بود رو برداشته بود برده بود برا خودش و با اون چت کرده بود .شوهرم وسایلارو گذاشت تو راه رو مامانم گف بیا تو ناهار اینم اومد بعد بابام ک اومد این رفت پیراهن بخره برا بابام ب مناسبت روز پدر من دیدم رفتاراش عوض شده وحسم میگف با یکیه 

پیراهن رو خرید نگو چون دیده اومده خونمون به دختره گفته شماره یا آیدی بده من دلت اکانت میزنم .اونم تا بده این اومده خونمون دیگ نتونسته دلت بزنه ..شوهرم اومد نشست اصلا محلم نداد منم بهش نگا نمی‌کردم چون مقصر اون بود .بعد ناهار رفت بالا بخوابه ک بعدش بره .من اصلا آدمی نیستم ک بخوام گوشی چک کنم و بهش اعتماد داشتم ولی ی چیزی انگار دستمو گرفت منو برد بالا وسط پله ها پشیمون شدم برگشتم ک باز ی چیز منو میکشید بالا