مامان بزرگه خدابیامرزم تعریف میکرد شوهرش میومد خونمون بلندش میکرد میذاشت رو دوشش میبرد خونشون 😁😁😁
میگفت شوهرش باهاش خاله بازی میکرده😂😂
اگر اشتباه نکنم اولین بارداریش در سن 11 سالگیش بوده و کلا دختره ریزه میزه و کوچولویی هم بوده.
😐 پدر شوهرش میگفته این سینه هاش هنوز در نیومدن چجوری میخواد بچه شیر بده ؟
متأسفانه یکی از بچه هاش هم 😑 توسط خودش مرده...
میگن کلا خواب سنگینی داشته...
نوزادشو که شیر داده خوابیده روش و بچه خفه شده مرده...
تصور اینکه چقدر حرف شنیده از بقیه خیلی سخته 😑
انقدر تعداد بچه هاش زیادن که من احساس میکنم خیلیاشون نه منو دیدن نه من اونا رو دیدم 😐😐😐
شوهرش چندین سال پیش در سن بالای 90 سال فوت کرد
مامانم میگفت اختلاف زیاد داشتن اما یه بارم حرف طلاق و جدایی نزدن ...