رفتیم عموم شب نشینی قبلشم زنگ زدیم گفتیم میایم وقتی رفتیم سرسفره شام بودن دخترعموم گف ازگلومون پایین نمیاره شماهم باید بخورین داداشم ومامانم اصرارکردن نمیخوریم ب زور اوردنشون سرسفره مامان وداداشم چندقاشقی خوردن امامن نتونستم گفتم جاندارم شمابخورین نوش جونتون باشه اماواقعاجاندارم چون تازه شام خوردم دستتون دردنکنه راحت باشین من میرم تواتاق ک راحت باشین دخترعموم گف خیلی مغرور شدی واقعا ک نخوردی ازت توقع نداشتم گفتم خداشاهده تعارف نمیکنم نمیتونم میل ندارم توراحت باش ممنونم ایا رفتارمن بدبود؟