میگن خیلی سال پیش یه پیرمرد تو اروپا همه ی دختراشو از دست میده.
اینم میره تو قبرستون استخون های بچه ها برمیداشته می برده باهاشون عروسک درست می کرده و یه لبخند ترسناک مث همین لبخندی که این عروسک داره رو براشون درست می کرده .
حتی بعضی از این عروسک ها ناخن های واقعی داشتن.
اینا رو به یاد بچهاش درست می کرده
و ساعت ها باهاشون حرف میزده ..
حالا میگن اگر از اینا بخرید خودتون رو وارد این بازی کردین
و پای این طلسم و اینا رو به خونتون باز کردین
راسته به نظرتون 🙄🙄