هرروز با دوستاش بیرونه ی امروز افسرده بودم گفتم از خونه داری و بچه داری خستم بریم بیرون ی دوری بزنیم گفت حال ندارم ی ساعت پیش با دوستش رفت الان زنگ زدم میگه با دوستم دور دور میکنیم گفتم حوصلم سر رفته افسردم میگه خب چیکار کنم
هیچی تو هیچ کاری نکن یهو دیدی دیوونه شدم یکی دیگه منو برد بیرون بیغیرت بوگندو😏
حیف مثل تو ذاتم خراب نیست وگرنه چنان رلی میزدم ک تو سگ در خونشم نباشی