4 ماه با خواستگارم بودم
خیلی دوسم داشت
خیلی خیلی زیاد ثابت شده بود
من به خاطر یسری اختلافات دودل بودم
وقتی داشت از کربلا برمیگشت گفت بیا تا اربعین تصمیم بگیریم
داشتیم چت میکردیم من فداتشم اختلافات میگفتم منظورمو خوب نرسوندم و کات کردیم یهویی تو فکرم بود اما میخواستم ببینم اینا حل میشه یا نه
که اون گفت حاضرم با هرچیزی کنار بیام
دقیقا یکماه پیش همین ساعتها بود
دیشب بهش پیام دادم به بهونه ای حرف زدیم
گفت هنوز دوست دارم ولی یادم نمیره اون روزو
گفت خیلی دلگیرم ازت خیلی زیاد
من حالیم نیست میخوام دلش باهام صاف بشه
میدونم چه اسیبی دیده وقتی واقعا از ته دلش دوسم داشته
نمیدونم چجوری از دلش در بیارم