خونه ی مادربزرگم زندگی میکنم چون مادر و پدرم ازم هم جدا شدن یه مودم دارم ۹۰۰ گیگ بود رمزش رو به یکی دادم تو کل فامیل پخش کرد امروز رفتم دیدم ۲۰۰ گیگش رفت
تمام بچه های فامیل میرن سر کشو و لپتاپم و کوفت و زهرمار
ساعت سه بعد ازظهرخاله هام میان مهمونی بعد به منو مامانم میگن چقدرررر میخوابید بیدار شین
یکسرهههه بقیه اقوام میان هی چای بزار میوه بیار ظرف بشور عین کوزت هستم من پشت کنکوری هستم
یکسره باید براشون کار کنم خسته ام خیلیییی زیاد فقط میخوام خودمو به یک جایی برسونم از این جا فرار کنم
فعلا پول خونه گرفتن نداریم
یه مادربزرگ دارم هی دستور میده هی غر میزنه
شاید روزی بیست نفر بهش سر بزنن هی چایی بزار
پیش دست بشور
مثل یه آدم ۱۰۰ ساله زندگی میکنم میخوام برم از اینجا
رها بشم خسته ام فرسودم دایی هام میان بهم میگن برو نونوایی😑😑😑 نون خونه رو هم من میگیرم
خسته ام دیگه واقعا خیلی زیاد
خدایا خودت نجاتم بده