یادش بخیر رفته بودم برا اولین بار ایلام ثبت نام کنم واسه دانشگاه با اتوبوس رفته بودم و خیلی اذیت شدم گفتم برگشتنی با قطار برمیگردم راحتتره
ایستادم سرخیابون ک ماشین بگیرم هر تاکسی ک رد میشد میگفتم دربست راه آهن؛راننده میخندید و میرفت ومن متعجب از خنده راننده .۳تا ماشین گرفتم ولی هر ۳تا راننده خندیدن بدون اینکه چیزی بگن میرفتن.تاکسی آخر رو ک گرفتم بهش گفتم آقا ی چیزی میگم فقط نخند اگه هم خندیدی فقط نرو توروخدا گفت بگو چی شده گفتم میخوام برم راه آهن خندید و گفت ایلام راه آهن نداره ک
و این طوری شد ک من ۳سال ونیم با اتوبوس ب ایلام میرفتم و برمیگشتم
یادش بخیر چ دورانی بود