هرچی میشه دنبال شر و دعواست سر سفره همیشه صدا بلند میکنه هررر بار به یه بهونه ای همش گیر میده بماند چندین سال مامانمو کتک میزد مامانم افسرده شد از دستش
باردار بود انقد اذیتش کرد فشار وارد کرد بچه سقط شد
انقد محدودیت برام ایجاد کرده تنها جایی که میتونم برم خونه مادر بزرگمه
از بچگی عقده داشته سر من خالی میکنه یعنی یه بار نشده ما یه غذای خوب داشته باشیم و زهرمون نکنه
بعد دعوا راه میندازه خودش میخنده
نمیتونم کامل توصیفش کنم همین که یه روانی و عصبی به تمام معنا سر چیزای کوچیک که ارزش نداره دعوای شدید راه میندازه منت میذاره که من براتون این کارو کردم اون کارو کردم
میخوام نباشه آروم ترم اونجوری