من منتهی خودمو نفروختم و همیشه حرف شنیدم فقط بیرون خونه پدر
خیلی عذاب کشیدم خدا میدونه
اغده ی حمایت شدن محبت دیدن دارم
همسرم بعد یه سال از ازدواج یهو وضعش خوب شد خیلیییی خوب ولی دیگه وقتی پدرم بعضی حمایتارو نکرد منم نتونستم خواسته هام بگم کارایی که دوست داشت اجازه میداد دوست نداشت نه من هیچ وقت آرزوهام برآورده نشد چشمم دنبال این بود که ببین خواهرات به کجا رسیدن