پدر من بیماره ومن روانم بهم ریخته.دیروز یه سر سوییچی خواهرش درست کرد میخاست وصل کنه به ماشین گفت نظرت.منم گفتم اندازش بزرگه.به درد ماشین ما نمیخوره.برداشتش وچند تا حرف دیگه روش گذاشته تحویل خواهرش داده...متنفرم ازش که اینقدر احمقه ونفهم.اون خواهرش هرکاری وهر حرفی زده واسه ما اخرش به دعوا ختم شده