اصلا دل و دماغ هیچیو ندارم سه ساله از وقتی عقد کردم زجرکش شدم همش برام نقشه میکشیدن با مادرش ک چجوری خون ب جیگرم کنن
روزام همینجور میگذره انگار آدم نیستم روحم
شوهرم انگار افسرده بود منم مثل اون شدم
شوهر نامرد بعد سه سال عقد درخواست طلاق داده ب جای اینکه عروسی بگیرع باید دوباره همه چیو از نو شروع کنم درسم کارم زندگی و برام سختترینه اصلا روحیه ندارم
خدایا یا اون نابود بشه یا من بمیرم😭😭😭😭
صبحا از خواب بیدار میشم ی حس خیلی بدی دارم خیلی انگار خودم تنها تو این دنیام
شوهر نامردم بهم چندروز پیش ازش خیلی ناراحت بودم حرصم گرفته بود تلفنی بهش گفتم فک کنم از زندگیت سیر شدی گفت از زندگی ک هیچ از دنیا سیر شدم راست میگ؟؟