دیروز جلسه داشتیم باید همکارها جمع میشدیم ارباب رجوع داشتم ما همیشه کار ارباب رجوع خیلی مهمه بعد جلسه اینا بعد هی میگفت بیا دیگه چرا نمیای حالا اصرار اصرار بعد گفتم ارباب رجوع دارم یا دیروز همکار سابقه دار بود دیروز براش تولد گرفتیم میگفت همیشه تولدها شوهرم به یادمه من کمتر حالا این وسط گفت اینجوری زندگیتون سرد میشه حالا میدونیم همکار با سابقه چقدر زن خوب و با گذشتیه حالا همکارمون ۵۰ ساله این خانمه ۲۷ ساله به این خانم درس زندگی میده.حالا بین اینهمه ادم