تو پارک رو صندلی نشسته بودیم با دوستم
من پاهامو جمع کرده بودم تو شکمم نشسته بودم
یهویی یه اکیپ پسر اومد از جلومون داشتن رد میشدن من نگاهم پایین بود بهشون نگا نمیکردم یهو یکیشون گفت این شبی معلومه اون یکی گفت کدوم؟اینم برگش گفت اونی که پاهاشو جمع کرده
بعد نمیدونم اینطوری متوجه شدم نفهمیدم کدومشون گفت معلومه ولی خوشگل یه همچین چیزی😂حالا نمیدونم ناراحت بشم یا خوشحال
بعد همین امروز دوتا پسر داشتن از اونور میومدن دوتای دیگه از اینور بعد نمیدونم چی شد جلوی صندلی که ما نشسته بودیم یهو به ترکی یکی از اون دوباره به یکی دیگه از این دوتاعه گفت از دست سگ نمیتونیم استخونشو بخوریم؟این یکیم گفت بخور نوش جونت بعد رفتن😑😂فازصون چی بود خدایی؟