از مراسماتمون پرسید بهش گفتم اینجوری مراسم میگیریم و....پشماش ریخت گفت من نمیتونم اینجوری مراسم بگیرم،طلاو...هم نمیتونم در حد خیلی کم ؛گفتم آخه یه شبه چیزی نگفت
بعد گفت ماشینم نمیگیرم الان توان ندارم
احتمالا برا مهریه ام میگه نمیتونم بالا
سرکارم باید برم چون گفتم شاید نرم سر کار قیافش یه جوری شد...پس اندازم نداره
آخرم گفت خونه کلی هزینه داره و...قراره کلی سختی بکشی...
خب من الان چه گی بخورم؟
خوبیش اینه که نجیب و ساکته فک کنم از منم خوشش اومده
چیکار کنم؟منم دلم عروسی میخواد