عید رو خونه مادرشوهرم اینا که فاصله شهرامون هم زیاده بودیم
توحال وهوای عید متوجه دوتا تابلو تو یه گوشه پذیرایی شدم هردوتا تابلو منظره روستایی بودن
یهو واسم جالب اومدن قبلا دیده بودما ولی انقد دقیق تشده بودم تو تابلوها
از مادر شوهرم پرسیدم گفتم این تابلوهارو کجا خریدین
یه لبخند مسخره زد ساکت شد
کنجکاو شدم ودوباره پرسیدم
گفت بگم ناراحت نمیشی