ولی با این وضع دیگه امیدی ندارم بتونم ازدواج کنم که بتونم بچه دار بشم
هعیی کم کم حتی مجبورم آرزوهامم خاک کنم
اینکه زندگی نیست فقط زنده مونده
هیچ خواستگاریم ندارم
سنمم نپرسید
منم مجردم، بچه تر که بودم مادر شدنو دوس داشتم ولی الان نه همش مسئولیته
دو تا بچه گربه اوردم دیوونم کرده مسئولیتشون، گاهی اوقات میگم این طفلیا رو چرا اسیر خودم کردم با اینکه خییییلی شیرینن براما
غذاهاشون روز به روز گرونتر میشه
تا میگن گرونی در راهه من فکرم میره سمت غذاهای اینا😅
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
28 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
