و کلی مهمون داشتیم البته نه برای تولد من چون نمیدونستن
۶ تا از عموهام و عمم که از تهران اومده بود
داشتم با تلفن با دوستم حرف میزدم که زنگ زده بود تولدمو تبریک بگه
که یهو صدای دست و جیغ و هورا بلند شد
زنعموم برام کیک درست کرده بود تولدمو یادش بود
خلاصه خیلی سوپرایز شدم و حالم خوب شد این روزا خیلی حالم بده
مرسی زنعمووووو=)))