توروخدا من بعد عمری شروع کردم درس بخونم اعصابم هنوز خورده بخاطر پنج ماه پیش المپیاد داشتم یک هفته قبلش خبر زن دوم بابام همه جا ترکید دعوا و داد و بیداد و کتک کاری بود بابام از خونه زد بیرون و هیچی هر روز هم تا یک روز قبلش اینجا دعوا بود و کتک.
بخاطرش خیلی ناراحتم الان دوباره رفرش کردم خودم رو بشینم دوباره بخونم هم درس هام رو هم بخاطر بقیه چیز ها ولی اصلا فقط گیر میدن میگم وقتی دارم درس میخونم آروم باشید اینجور نکنید اونجوری نباشید نیاید تو اتاق به هیچ جاشون نیست ولی برای خواهر و برادرم اصلا اینطوری نیستن خیلی رعایتشون میکنن به هیچ جا نمیرسم میشه راه حل بدید