چند شب پيش تو چادر یه جای شلوغ خواب بودیم شوهرم پنجره هاشو باز گذاشته بود من عینکم در آوردم بخابم تو پنجره روبه رویی که من حجاب نداشتم یه آقایی بالا سر پنجره ما بود همش حس میکنم اشتباه دیدم احتمالا وایساده بود منتظر بچه ای چیزیش اخه با خانواده بودن رو به روش
ترسیدم تو یه لحظه مغزم قفل کرد چشام تار میدید به شوهرم گفتم نگاه داره نگاه ما میکنه مرده بهش اشاره کردم یهو رفت 😐😐😐😐