بچها من امتحان دارم ، اومدم دارم درس میخونم
مامانمم مریض بوده دوهفته بیمارستان بستری بود قلبش مریضه همش مشکل داره
الان تازه چندوقته ک مامانم بیچاره حالش بدتره
اون وقت داشت با بابام شوخی میکرد به شوخی اروم زدش بابام یهو گرفت دست مامانمو پیچوند ک دردش اومد 😐😐😐😐بعد مامانم گفت دردم اومد ولم کن
بابام گفت مگه من باید وایسم از تو کتک بخورم 😐😐😐😐
مامانمم معلوم بود خیلی دردش اومده بغض کرد
ب بابام کفتم یعنی چی ک اینجوری میپیچونی دستشو؟زپر مامانم درمقابل تو خیلی کمه
بعد همچنان میگفت من کار اشتباهی نکردم
منم گفتم شما مردا سر و ته یه کرباسین برات متاسفم ، اگه میتونستم نسلتونو منقرض میکردم
خدایی شما بودین با همچین برخوردی عصبی نمیشدین !؟؟مامانم بیچاره همینجوری لاغر بود دوران مریضیشم پنج کیلو لاغرتر شده اصلا خیلی ضعیف شده اون وقت بابام فرق شوخی و جدیو نمیفهمه
اعصاب منم برا درس خوندن بهم ریخت ://///