دیشب خواب میدیدم یه پارکینگ ماننده. منو داداشم بدو بدو میکنیم
یه کافه طور پیدا کردیم یه پسر رندوم درو برام باز کرد
رفتیم توش دیدیم کلابه😂
خلاصه شروع کردیم میرقصیدیم یهو پلیس ریخت
پلیس خانومه منو شناخت منو اورد بیرون
چندنفر دیگم پشت سر من اومدن
بعد رفتیم یجا مثل حسینیه😂🤣
سر سفره نشستیم( سفره حضرت ابوالفضل همچین چیزی که سبزی اینا میذارن)
هیچی دیگه اینم خواب ما😂