بچه ها میشه بیاین در مورد شوهرم

صرفه جویی نکن

صرفه جویی نکن 

خرجتم تمام وکمال ازش بگیر هرچی دوست داشتی بخر بعداگه تونست کمک کنه حرفی نیست واسه تو کم نزاره

مردها  همین اند   فقط باید  خانواده  تو دهن خودشون بزنن  تا ادم  بشن    هر چی   ما  بگیم  فایده  نداره

شوهرت  چون  یک  مدت   باهاشون  کات  بوده

الان  فرصتی  دیده   خودش  به  اونها مجدد  اثبات کنه   بگه من پسر خوبه  هستم

اصلا  چیزی  نگو   فقط  تو  بد   میشی

فقط  صبور  باش    یک روز  دوباره   اون اتفاق  خواهد افتاد   اونوقت  خودش  میفهمه

الان   تا  میتوای   خرج  بتراش   اما  نه  مستقیم

اصلا  نگو  چرا خرج  اونها  میکنی و...

صبر کن

مادرا فقط پسرهاشونو برای خرج کردن میخوان .من مادرشوهرم کلی پول اشاره که به هیچ کس نمیده و موقعی که ما نداشتیم اصلا کمکمون نمی‌کرد. پدرشوهرم هم هر چی داره میده بهش حتی جرعت خرج کردن به اندازه ی یه چیز کوچیکم نداره ،میخواد بره خرج کنه از زنش میگیره .

حالا موقع خرج کردن یاد گرفتن میبینن همسر من کمک میکنه و دلش میسوزه، از همه چیز بهترین رو میخوان .با هواپیما برن مشهد بهترین هتل و غذاها چند روز بمونن . برنج از بهترین نوع و گوشت و مرغ و همه چیزشون . بعد هی هم می‌نالند که ما نداریم .

منم چند بار دیدم پول میده به غیر از خرجهایی که میکنه براشون .پس ازش پول میگیرم و برای خودم خرج میکنم .

تازه داداششم ساپورت میکنه در حدی که برنج بخر و فلان و اینا .

حالا داداشش رفته خونه ۴ خواب اجاره کرده ،خوب وقتی سختی نکشن ولخرجی هم میکنن دیگه  

من بودم جوری با شوهرم دعوا میکردم و تمام کارهای نکرده رو بهش میگفتم که جرأت نکنه ادامه بده. 

یه دعوای دیگه راه بنداز بینشون و ایندفعه به فکر اشتی و ثواب نباش

دقیقاااااا زندگی ما

حرف هم‌ بزنم شوهرم میگه پول خودمه

عزیزم تو زندگی برای خودت و بچه ت‌ کم نزار 

شوهر مون ک اسن اخلاق رو ترک‌نمیکنن

پس ب خودمون سختی ندیم

بیکار بودی با خانوادش اشتیشون دادی 

بعدم توچرا صرفه جویی کنی وقتی داره اگ پولی براش نمونه ب اونا نمیده خیلی زور داره انقد بی فکرن نسبت ب داداششون 

انگار زندگی منو میگفتی،متاسفانه واسه منم همینه،از اونجایی ک هرسری نظر دادم دعوامون شده، دیگه هیچی نمیگم،عوضش خرج میکنم،کاری ندارم داره یا نداره

خودت مقصری. من هفت ساله ازدواج کردم و همسرم پسر ارشد خانواده هست روزا اول خرج خانواده اش میداد دو سال اول چندین بار دعوا کردم کار به طلاق  کتک کاری و دادگاه رسید توجه کن گفتم چندین بار یعنی یکدفعه فقط مخالفت کردم دعوا شدید شد کتک کاری دوباره آشتی کردیم دوباره تکرار کرد من فهمیدم قهر کردم رفتم درخواست مهریه دوباره آشتی دوباره تکرار کرد ایندفعه رفتم درخواست طلاق دادم....بعد دوسال فهمید خانواده اش پشتش نیستن و من درست میگفتم دیگه بهشون پول نمی‌ده یا اجازه میگیره چون می‌فهمه دوباره دعوا...میشه. تو همون بار اول باید مخالفت میکردی تا همسرت بفهمه 

خانواده اش کاش پشتش بودن چندبار صدا ضبط کردم که گفتن بیا طلاق بگیر از پسرمون مهریه ات هم بگیر ماهم می‌آییم دادگاه شهادت میدیم که تورو زده... یا مادرش همش نفرینش میکرد که ایشالله حجله ات رخت دامادیت سیاه بپوشید عزاشه. یا چندین بار همسرم بخاطر رفیق ساده باش خونه بوده همسرم گفته چرا نامحرم تو خونتون راه میدین بیرون کردن گفتن تورو نمی‌خوایم ولی این غریب می‌خوایم....درکل پول پرستن دوسال سختی کشیدم تا همسرم فهمید چه آدمایی هستن. فکر نکنی هوا پسرشون نداشتن ولی هوا منو داشتن همیشه جلو خودم میگفتن دست عنت بگیر ببر چرا عنت آوردی خونه ما...

برای آرامش خودت و خانواده ات، دور باش دوست باش.شوهرت ماهی یکبار زنگ بزنه  یا بره ببینشون.یا اصلا هم قهر بود زنگ نزد که بهتر. فقط تو دخالت نکن سعی نکن بخاطر اینکه از چشم تو ندونن  هی پیش شوهرت خوبی خانواده اش بگی و بدی هاشون بپوشونی.منم همینجورم الان داره یک سال میشه که خانواده شوهرم ندیدم ولی دوسه بار همسرم رفته دیدنشون یک ساعت نشسته اومده یا زنگ زده... همین دوستی و دوری بهتره چون نه قهری  اگه جایی ببینیشون و نه آشتی فقط سلامی میکنی و تمام