در حال جدایی ام مدیر شرکت همسرم زنگ زد بهم گفت خانم فلانی من در جریانم ک همسرتون اعتیاد دارن و شما خونه زندگی رو ول کردید ولی من میخوام ازتون خواهش کنم ی فرصت دیگ بدید خیلی پسر با معرفت و خوبیه ذات خوبی فقط درگیر این مریضی شده من بهش ده روز مرخصی میدم میره بستری شه ،میاد محضر تعهد میده ک حقوقش بیاد ب کارت شما و ....
منم گفتم متاسفانه نمیتونم قبول کنم همسر من تمام پلهای پشت سرشو خراب کرده اعتماد ندارم ،خیلی اسرار کرد ولی...
من مهریه مو بخشیدم حق طلاق گرفتم حتی پدرش زنگ زد گفت بیا وسیله هاتو ببر وقتی رفتم این بشر نیومد ی کلمه بگه نبر وسیله هاتو بمون من درسش میکنم ،پدرش زنگ زده ب همه گفته پسر من معتاد نیس و...خیلی حرفا پشت سر خانوادم زده ،خانوادش همه جارو پر کردن ک طلاقش دادیم خودش ول کن نیس ،
انقد گریه کردم😥
مامانمم میگ اگ برگردی دیگ ما دختری ب اسم تو نداریم