2777
2789
عنوان

مادرِ سمی و حسود❓

251 بازدید | 18 پست

ببخشید طولانیه اگه نمیتونین نخونین

من از صبح دانشگاه بودم تا ساعت۳/۵ 

کارای انتخاب واحدمو درس میکردم

اعصابم خورد بود و ۶ تا ماشین عوض کردم

موقع برگشت انقد خسته بودم تالاپ افتادم و خوابیدم شب هم با نامزدم قرار شد بریم بیرون

مامانم ولی نه شام پخته بود نه کار خونه کرده بود رفت مسجد و شب اومد

بعد رفت غذا بپزه بابام اومد دید مامان داره غذا میپزه 

کلی دعوام کرد که چرا به مامانت کمک نمیکنی چرا ظرفارو نشستی(ظرفا مال خواهرمه) چرا خونه رو تمیز نکردی(بر عهده ی منه دوبار در روز ولی خب من خیلی خسته بودم) چرا شام حاضر نیست و...

بعد گفت جهیزیه سبک برات میخرم شوتت میکنم از خونه بیرون . تو اصلا رحم نداری و فلانی و فلان

مامانم از وقتی فهمید میخوام با نامزدم برم مسافرت یه جوری شد 

عصر بهش گفتم یکم چیز میز بخر برا خودت بابا هیچی برات نمیخره بد عادتش کردی، رفت همینو گذاشت کف دست بابام 

بابام هم دعوام کرد که من همه چی در اختیارتون میذارم چرا به مامانت همچین حرفی زدی

هیچی دیگه با دل شکسته با همسرم رفتم بیرون

خیلی ناراحتم

حس میکنم مامانم از عمد بابامو هرروز میندازه به جونم

بابام میخواست زمین بفروشه برام جهیزیه بخره مامانم نذاشت(سه چهار تا زمین دارن)

یه بار هم مامانم به خالم گفته بود خوش به حال زهرا شوهرش هواشو داره شوهر من هوامو نداشت و اذیتم میکنه خب به من چه طلاق بگیرم از همسرم؟

این مثل مادر حسوده منه 

خونه شیک خریده بودم داشت سکته میکرد بدبخت 

منم الان ۳ ساله فقط تلفنی باهاش ارتباط دارم اجازه نمیدم بیاد خونمون 

لایککککککککک نکننننننننن  🙃

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

من دو تا پسر دارم مامانم همش میگه عروس اینه عروس اونه فلانه هرچی انرژی منفی از جایی میبینه بهم منتقل میکنه به رابطم با دخترم حسودی میکنه 

منم خیلی رد دادم از دستش خیلییی 

فمید ماشین عوض کردیم میخوایم بریم سفر میگه منم میام با حالت قهر و اخم که اونجا هم حالش خرابه میدونم 

دلم گرفته ازش

من دو تا پسر دارم مامانم همش میگه عروس اینه عروس اونه فلانه هرچی انرژی منفی از جایی میبینه بهم منتقل ...

چرا اینا اینجورین مگه ما چکارشون کردیم؟

دختر چندم خونتونی؟

مادرشوهر من با شوهرم اینطوره

دوست نداره خوشی و راحتی پسرشو ببینه

همیشه دعوا میکنه باهاش جلو بقیه خیلی تحقیرش میکنه و نفرینش میکنه

بعضی مادرا نمیدونم چطور میتونن با بچه‌ی خودشون دشمن باشن

من دو تا پسر دارم مامانم همش میگه عروس اینه عروس اونه فلانه هرچی انرژی منفی از جایی میبینه بهم منتقل ...

من اینقدر مامانم و دوست داشتم ولی کاری کرده که ازش بیزارم. چند روز پیش خونه ی برادرم بودیم خانم داداشم خیلیخیلی خرید میکنه یعنی تو خونش جای راه رفتن نیست از بس چیزی چینده بعد مامانم همش نگاه میکرد به من میگفت بگو ماشاالله. من شوهرم وضع مالیش بد نیست ولی نه اونقدر که چیزهایی که اون میخره رو بخریم واینکه من خیلی وسایل و تزیینات دوست ندارم از خونه شبک و ساده و خلوت خوشم میاد بعد مامانم پارسالم همین کار و میکرد فکر میکنه من چشمشونمیکنم در صورتی که ذره ای برام اهمیت نداشت وسایلش. تازه یکی از خواهرهام که خیلی پولداره به همه چی من حسادت میکنه خدا نکنه چیزی از ما ببینه یا میشکنه. ۱۵ سال پیش ماشین نو گرفتیم تا نشست ماشین خراب شد با وجودی که خودشون بهتر از ما دارن مادرم اینا رو میبینه ولی با من بد میکنه دلم خیلی ازش شکسته ازش بدم اومده

چرا اینا اینجورین مگه ما چکارشون کردیم؟دختر چندم خونتونی؟

فقط منم و یه داداش 

ارزوم بود یه دختر دیگه بیارم حداقل زورش بهمون نرسه سه تایی با دخترام خوش بگذرونیم احتیاج بهش نداشته باشم ولی پسر شدن خودش همش با خاله هامه 

از وقتی دومین پسرمو آوردم تازگی تو حرفاش از عروس باز بد میگه کلا سمیه حرفاش 

فامیل شوهرمو میبینه به جای آبرو داری بی محلی میکنه اخلاقش گند و حسوده 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز