سشوارمون خراب شده بود روشن نمیشد شوهرم گفت حالا خودم یه نگاه بندازم باز کرد مشغول شد و بست زد برق، سشورا روشن شد گفت دیدی
منم گفتم عالیه عزیزم من به تواناییات ایمان دارم
یه دفعه اتصالی کرد و صدای ترکیدن مانند داد و سیمش از اون سرش جدا شد سوخت🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣