من امشب شام دعوت کرده بودم مادر شوهرمو با خواهر شوهرم اینارو به چیز اینکه شوهرم خیلی اصرار کرد منم واقعا از حق نگذریم خیلی زحمت کشیده بودم زرشک پلو با مرغ و سالاد و ژله اینا درست کرده بودم شوهرمم دیده بود که خیلی خسته شدم شامو که خوردیم شوهرم برگشت به مامانو خواهرش گفت زنم خسته شده اگه میشه کمکش کنین خیلی کار کرده از صبح اینو که گفتا مادرشوهرم برگشت گفت کاری نکرده وظیفشه شوهرمم طرف منو گرفت مادر شوهرم عصبی شد بلند شد که مثلا کمکم کنه ظرفارو جمع کنم الکی خودشو زد به حال بدی ظرفارو انداخت یعنی واقعا تعجب کردم از اینکارش که یعنی چی اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شوهرمم فهمید ولی هیچی نگفت نمیدونم الان چیکار کنم ظرفامم تازه گرفته بودم ارکوپال بود