اول بگم که نمیشه ترکش بدم چون من بالای خونه مادر شوهرم اینا هستم به اونجا عادت کرده ما هم خورد خوراکمون یکیه باهاشون
بعد از خواب بلند میشه گریه میکنه میره حیاط میره بیرون میره مغازه باشوهرم میاد یا حیاطتیم یا گریه میکنه میبرم خونه مامانم اینا تا شب ساعت ۱ شب اینا فک کنین آنقدر گریه میکنه زنگ میزنم باباش میاد میبره
خانوما اینم بگم دست من نیست آنقدر که خونمون نمونده عادت کرده به مادر شوهرم اینا دیگه نمیشه جلوشو گرفت دو سال رد کرده
بچتون اینجوری بوده درست شده واقعا خسته شدم