2777
2789
عنوان

اگه مادرشوهر شما

160 بازدید | 31 پست

دوستان مادرشوهرتون اگه هرجا بخاد بره بهتون‌نگه مثلا عیادت بیمار یا جشنی تبریکی چیزی خودش پاشه بره بعد اخرش بگه گفتم اگه بهتم بگم شاید نیای.

همیشههه همینو بگه

بعد من هی بخام بهش بگم‌ن تو میگفتی من میومدم،،، یا مثلا چرا ب من‌نگفتی؟ یا قبلش بگم اگه خاستی بری ب منم‌بگو

بعد اون کار خودشو بکنه واکنش شما چیه؟؟؟

میدونم ک بهتر ک نمیگه و اینا ولی دارع منو جلوی فامیلاش تخریب میکنه

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

بهترررر من خوشحال مبشم

منم همینو میگم واقعاهم میگم چ بهتر ک ب من نگفتن 

ولی تهش میگن تو ک از فامیلای ما خوشت نمیاد رفت و امد کنی حالا من هی بگم اینجوری اونجوری

شوهرمم اخرش میگه اونا راس میگن😐

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂

من انقدر عزت نفس دارم ک حرفی نمیزنم ....میگفتم اره میگفتین هم نمیومدم چون کار داشتم.....

دلش میخواد تنها بره ، حوصله حرف و حدیث نداره و این حق طبیعیشه ....دلخورشدن نداره ...کوچک شدن هم نداره ...شما راحت میگی من اطلاعی نداشتم یا هم خودت تنها برو

خودم تنها میرم و ضایعش میکنم

راستی چ فکر خوبی🤔🤔

اخه خیلی صمیمی نیستم باهاشون ولی مثلا میگم حالا ک همههههه دارن میرن ب منم بگن 

بمیرن الهی

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂
ولش خودت تنها برو. بگو مادرشوهرم خبرم نکرد ببخشید دیر اومدم

خیلی فکر خوبیه

مشکلم اینه خیلی صمیمی نیستم

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂
مثلن عیادت بیمار شما خودت فرداش برو یا و تو مراسما به فامیلا بگو به بخودت زنگ بزنن دعوت کنن خودت حاظ ...

ببین مثلا اگه عروسی باشه بهم‌میگه شما رو هم دعوت کردن یا کارت دعوتو نشون میده ولی این کارای جزئی اصلا و ابدا

اتفاقا امروز ب این فکر کردم ک همیشه ضایعش کنم

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂

یکبار قرار بود بیاد دنبالم بریم خونه خواهرش که نزدیک ما بود من لباس پوشیده آماده نیومد خودش رفته بود و من گذاشتم پای حماقتش و ازون به بعد اگر همسرم نمیومد به اون نمیگفتم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز