واقعا خوشبحالتون از شهر کوچیک رفتین بیرون طعم زندگی آزاد رو چشیدین من یه هفته سلام دارم داداش و بابامو التماس میکنم منو برسونن کارهامو انجام بدم چندتا کار اداری و غیر اداری دلرم اصلا به فکر من نیستن نه میزران جاهای دور خودم برم نه میرسونن منو واقعا خوشبحالتون قدر بدونید
آخ آخ حیف نمیتونم تا ارشد برم شهر دیگهه
خانواده هر چقدرم خوب باشه بعد ۱۸ ۱۹ نباید پیششون باشی
خیلی سخته کاش خونه بودم
باید جلوشون بایستی
ماهم برا آزادی هامون تاوان دادیم
دعوا کردیم،سکوت نکردیم
وای دقیقا منم حسرت آزادی و رندگی خوابگاهی تا ابد به دلم میمونه
من خونه مشکل خاصی ندارم دعوا ک تو همه خونه ها گاهی پیش میاد
اونجا باید غذا درست کنم
وقتی پریودی درد داری تا ۶کلاس بودی
سرت درد میکنه یکی نیست اب دستت بده تازه ممکنه بچها خیلی سرو صدا کنن
من با این حالم ی بار اشپزخونه تمیز کردم کفشو چون سه تا اتاق داریم و این سه تا اتاق ی اشپزخونه دارن و نوبتیه کارا
بچها خیلی کثیف کاری میکنن
در حدی ک من رو شلنگ دسشویی مدفوع دیدم
بعد از یک ظهر ک غذا خوردم دانشگاه چیزی نتونستم بخورم تا فرداش
خونه ی جارو نکشیدم تا حالا … اونجا شبیه کوزت میشم
خوبی برای من نداشته شاید یکم تونستم مستقل شم چون خیلی سخته تنهایی تو شهر دیگه تصادف کردیم بعد مجبور شدیم بریم کلانتری با رفیقم بودیم من تا حالا نرفته بودم 😂با امبولانس رفتیم رفیقم دماغش همه خون بود
حتی دوست صمیمی ندارم من خیلی برونگرام ولی هم خوابگاهیام زیاد پایه نیستن ک بریم بیرون باهم اشپزی کنیم فیلم ببینیم و اینا یا با دوستای هم رشته ای خودشون میرفتن و من تنها بودم
ولی خب ترم اول ک ی خوابگاه دیگه بودیم خیلی بهتر بود
اونجا دوتاشون پایه بودن میرفتیم بیرون و فلان
یکی درونگرا بود نمیومد باهامون اشپزی اینامون باهم بود غذاخوردنمون همه چی
کلا به ادماش و شرایط اون خوابگاه بستگی داره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
