دوست صمیمی من پدرش فوت کزده.دیشب نشسته بود یا بچه های خوابگاه سه نفری و بحث شده بود و گفته بود درباره باباش.من قبلا با اون دونفر دوست بودم اما چون خبیث بودن و حسود بودن کات کزدم باهاشون.بعد یکیشون به دوستم خندیده بود که پدرش از سرطان فوت شده و تحقیرش کزده بود و دوستمم ناراحت شده و از دیشب تا الان داره گریه میکنه.واقعا دلم میخواد برم باه اون دختره ی خراب دعوا کنم و حس میکنم خیلی بی بخارم که تا حالا نرفتم سراغش.ینی دلم واسه دوستم کبابها خودمم گریه کردم
چقدرررر بیشعور مگه فوت شدن مسخره کردن و خندیدن داره
دوستت هیچی بهش نگفت ؟
حتما برو باهاش صحبت کن که دیگه دفعه آخرش باشع ازین غلطا کنه. بیچاره دوستت
بسپارش به کارما
خب برو
فکر کردی چه نتیجه ایی داره ؟!
ولی کن بابا
من باشم به دوستم میگم سفره دلشو هر جایی باز نکنه
حال و هوای دوستت رو عوض کن دعوا کنید توی دعوای حرفای بدتری گفته میشه که اگه به گوش دوستت برسه تاراحت تر میشه
نه عزیزم خودتو دخالت نده دوستت باید دفاع کنه. اگه جلوی خودت بحثش شد اون موقع جوابش رو بده الان داری موضوعی را شروع میکنی که مخاطبش تو نیستی ، درسته دوستت هست ولی خب الان اینجا کار دعواتون بالا بگیره برای تو بدتر میشه
اول از همه سعی کن کنار دوستت بمونی و تنهاش نذاری، دمت گرم
اگه حس کردی دلش میخواد حسابشون رسیده بشه اون موقع برو باهاشون حرف بزن
دعوا هم لازم نیست، حرف منطقی رو با آرامش بکوب تو صورتشون
با کسی که شعورش در اون حد از پستی و حیوانیه میخوای وارد بحث بشی ؟
انسانیت و درک و شعورش را داره مگه ؟
وا مگه خنده داره 😶 جفت پا برو تو شکمش عوضی رو
بنظر شما خودتو خراب نکن فقط میتونی حال دوستتو‌خوب کنی
دوستت درس عبرت ش واسش با هر کس و ناکسی درد دل نکنه
اونام کارماشو پس میدن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
