بزرگترین دلیلش چی بوده چون میدونم اینحا افسرده زیاده
خودم: زندگیم خیلی با اون چیزی که میخوام فرق داره
مال منم خیلی فرق داره ناامیدم خیلی زیاد
ولی به خودکشی فکر نکردم تاحالا
دلیلش قابل گفتن نیست
چون از زندگی دیگه نا امید شده بودم و البته الانم هستم
دیگه توان و انرژی ادامه دادن ندارم ، از اونوم توان خودکشی ندارم
فقط میگم کاش بمیرم تموم شه بره
پدرم فوت شده بود برادرم خیلی ادعای بزرگتری داشت زنش خیلی گوه خوری میکرد رو مادرم تاثیر گذاشته بودن ازهمشون خسته بودم
وقتی شوهرم گف خونه بابات غذا خوب ندادن بهت دندونات خراب شدن زود
جالب اینجاست بعد زایمان دوقلوهام دندونام یکی یکی خراب شد و من نتونستم درستشون کمک بعد زایمان پسرمم کلا نابود شد
حالا من موندم و دندونای خراب و درد و ... حرفای شوهرم بیشتر اذیتم کرد 💔😔
خدا رو هزار بار شکر که منصرف شدم
یه بار داداشم خیلی کتکم زد
۱۶ ساله بودم
یه بار مادرشوهر سابقم خیلی اذیتم کرد
یه بار عاشق شده بودم
کلا وسوسه شیطان هست
سمتش نرید
دنبال درمان باشید
قصد داشتیم؟ یا داریم؟
چون به هرچی میخوام نمیرسم
و اینکه اصلا خوشحالی تو زندگیم احساس نمیکنم. اصلا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
